لینچ آدم جذابی نیست. فیلم ساز مورد علاقه من هم نیست. اصلا ما این طرف خط نشسته ایم و لینچ اینها آن طرفش و حواسمان هست که یک وقت خدایی نکرده دست یکیمان از روی خط رد نشود . با این حال از کار و زندگیمان زده ایم و داریم کتاب مصاحبه های لینچ را می خوانیم.

چرا؟ واقعا چرا؟ چون یا این است یا شستن ظرفها و خب خواندن مصاحبه های لینچ در حالی که روی مبل نشسته ایم و این پایمان روی آن پایمان است و اخم ملیحی هم کرده ایم باعث می شود مثل یک انتلکچوال به نظر برسیم در حالی که ظرف شستن ما را شبیه یک احمق به تمام معنا می کند و همان طور که همه شما می دانید حفظ ظاهر در زندگی بسیار مهم و قانون شماره دو زندگی است.

قانون شماره یک هم این است که هرگز به یک خرگوش اعتماد نکن. اینجا البته خرگوش استعاره از تمام انسان های ناجوانمرد است و من کاملا این جمله را از کارتون شنل قرمزی نیده ام. واقعا ترجیح می دادم به جای مصاحبه های لینچ کتاب مصاحبه های شنل قرمزی را بخوانم اما این کتاب هنوز نوشته نشده. می دانم چون از خانوم زیبای توی کتاب فروشی این را پرسیدم. 


آیا شما کتاب مصاحبه های شنل قرمزی را دارید؟ 

و خانوم زیبا نگاهی به من انداخت و سرش را تکان داد و زیر لب گفت نچ نچ نچ که این هم استعاره از ناامیدی او بود از نسل جوان و به خصوص من که نماینده شایسته این نسل هستم. با تاجی بر سرم و علامت حاکم بزرگ میتی کومان در دستانم. احترام بگذارید. 

که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است

امشب سبک تر می زند این طبل بی هنگام را

نگه کرد رنجیده در من فقیه نگه کردن عاقل اندر سفیه

های ,یک ,لینچ ,مصاحبه ,کتاب ,هم ,مصاحبه های ,کتاب مصاحبه ,ایم و ,های لینچ ,شنل قرمزی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شابینا وب سایت خواندنی های بروز هیأت پسر تنها :) pdfketab همه آهنگ های تتلو فروشگاه جویا گزیده کتاب چیست بانک اطلاعات مشاغل ساختمان افغان بنا نقاشی ساختمان-رنگ مولتی کالر-اجرای کناف